تو مثه فصل بهاری که برام شادی میاری
منم اون ابر سیاهی که تو فصل تو می بارم
تو مثه گلای پونه عاشق روییدن هستی
منم اون گوشه نشینی که طلوعت و می بینم
تو به شفافی شبنم تو مثه فرشته هایی
منم اون عاشق بی دل که سر راهت می شینم
تو بزرگی توعزیزی تو مثه چشمه زلالی
منم اون حقیر و مسکین که براش خیلی زیادی
تو مثه پرنده هایی تو پر از عشق و وفایی
منم اون آوازه خونی که تو شعراش و می دونی
خلاصه خیلی لطیفی واسه دل یه تکیه گاهی
نازنین ,عزیز جونم تو پناه شب تاری
تو غروبم تو طلوعی تو واسم راه عبوری
خط قرمز روی غم هاست وقتی تو پیشم بمونی...